جدول جو
جدول جو

معنی نوش آور - جستجوی لغت در جدول جو

نوش آور
(نو، وَ)
گلبرگی است که دارای نوش است. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
نوش آور
گلبرگی که دارای نوش است
تصویری از نوش آور
تصویر نوش آور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوش آذر
تصویر نوش آذر
(پسرانه)
آتش جاویدان، از آتشکده های عصر ساسانی، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی و نیز نام یکی از پسران اسفندیار از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوشت آور
تصویر گوشت آور
گوشت آورنده، آنچه فربهی بیاورد، پرگوشت، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نان آور
تصویر نان آور
کسی که زندگانی زن و بچۀ خود را اداره می کند، سرپرست خانواده، نان بیار، کسی که برای خانواده ای نان ببرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نام آور
تصویر نام آور
دارای نام و آوازه، معروف، مشهور، نامدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوش گوار
تصویر نوش گوار
گوارا و شیرین مانند انگبین یا آب حیات، برای مثال نوش ساقیّ و جام نوش گوار / گرم تر کرده عشق را بازار (نظامی۴ - ۶۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوش خورد
تصویر نوش خورد
به شادی و لذت خوردن، شادخواری، برای مثال بسا خان و کاشانه و باد غرد / بدو اندرون شادی و نوش خورد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موش کور
تصویر موش کور
در علم زیست شناسی، پستانداری کوچک با پوزۀ باریک، پنجۀ های قوی، چشم های بسیار ریز و ضعیف برای مثال ز خورشید پنهان شود موش کور / که جهل است با آهنین پنجه زور (سعدی۱ - ۱۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ)
نام آتشکده ای است. (از غیاث اللغات). نام آتشکدۀ دوم است از هفت آتشکدۀ مغان و پارسیان باستان. (انجمن آرا) (از جهانگیری) (از رشیدی) (آنندراج) (از برهان قاطع). و آن را آذرنوش نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی). رجوع به یشت ها ج 2 ص 87 و 282 شود:
وز آنجا به نوش آذراندرشدند
رد و هیربد را همه سر زدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
نام یکی از پهلوانان شاهنامه، و آن فرزند اسفندیار است که در جنگ زابل به دست زواره کشته شد:
یکی مایه ور پور اسفندیار
که نوش آذرش خواندی شهریار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوش خورد
تصویر نوش خورد
نوش خوردن، بلذت خورده، پرده ایست از موسیقی قدیم: (راه اطاعت گیر و گوش هوش سوی علم دار چند داری گوش سوی نوشخورد و راهوی ک) (ناصر خسرو. 462)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش گوار
تصویر نوش گوار
در گوارایی چون آب زندگانی (زیرا که چشمه نوش چشمه آب حیوان است) : (نوش ساقی و جام نوشگوار گرم تر کرده عشق را بازار) (نظامی. گنجینه گنجوی ص. 362)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش خوار
تصویر نوش خوار
آنکه بلذت چیزی را خورد شاد خوار، نشخوار
فرهنگ لغت هوشیار
نامبرده، خداوند نام و آوازه، کسی که از جهت دلیری یا علم یا صنعت مشهور شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه موش خورد. توضیح دشنام گونه ایست که به اعراب دهند: عرب موش خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لور آور
تصویر لور آور
ظرفی فلزی که در آن روغن و غیره کنند دبه روغن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
باهوش نکته دان: کودیده ها درخورد تو تادر رسد در گرد تو ک کو گوش هوش آورد تو تا بشنود برهان ماک (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان آور
تصویر نان آور
سرپرست خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که گوشت آورد آنچه بفربهی گراید، پر گوشت فربه: بزرگ سر گوشتاور و سپید که بزردی زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود آور
تصویر سود آور
آنچه که سود و بهره بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوز آور
تصویر سوز آور
آنچه تولید احتراق کند محرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون آور
تصویر جنون آور
دیوانه ساز جنه سپر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور آور
تصویر زور آور
زورمند نیرومند پهلوان، آنکه با دیگری با زور و جبر رفتار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی آور
تصویر روی آور
رو کننده توجه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش خور
تصویر نوش خور
نوش خوار، روز پنجم از هر ماه ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون آور
تصویر جنون آور
آن چه تولید دیوانگی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نام آور
تصویر نام آور
((وَ))
مشهور، معروف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نان آور
تصویر نان آور
((وَ))
سرپرست خانواده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوش خوار
تصویر نوش خوار
((خا))
شادخوار، چیزی را با لذت خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نو آوری
تصویر نو آوری
خلق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوش آهک
تصویر نوش آهک
آمونیاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روی آور
تصویر روی آور
متوجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوک آور
تصویر شوک آور
Shocking, Shockingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی